از شش ماهگی تا نه ماهگی
پسر کوچولوی مامان خیلی وقته که تنبلی کردمو از کارات ننوشتم .خلاصه وار از شش ماهگی تا پایان نه ماهگی و میگممممممممم اول اینکه واکسن شش ماهگی خدا رو شکر خیلی اذیتت نکرد . مامانو بابا واسه تولد نیم سالگیت چند تا اسباب بازی وکتابای تقویت هوش برات گرفتن که خیلی خوب ریفلکس نشون دادی. .٧ ماهو نیم که بودی دو تامرواریدای خوشگلت به فاصله یک روز در اومد ولی قبلش اسهال گرفتیو خیلی اذیت شدی هشت ماهگی تونستی بشینی تنبل خان و تونستی سینه خیز بری و حدود هشت ماه ونیمگی چهار دست وپا بری تازگی ها هم وقتی یهچیزی که ارتفاع داره میبینی دستتو بهش میگیری و بلند میشی میخواد اون چیز ادم باشه وسیله باشه یا هر چیز دیگهههه دست دسی کردنو خیلی بامزه انجام میدی قربون صدای دستای کوچولوت بره ماماننننننننننن بای بای و کلاغ پرو لی لی لی حوضکویاد گرفتی توی محرم هم سینه زدنو یاد گرفتی عزیزمممممممم.وقتی یکی باهات حرف میزنه خجالت میکشی سرتو میندازی پایینو میخندی . سراغ کشو ها میری و محتویاتشونو بیرون میریزی و هرکسی که اماده میشه واسه بیرون رفتن دنبالش گریه میکنی و دد میخواییییی قربونت بشم مننننننننن
عکسای نخودچی مامان اینجاســـــــــــت
عکسای مبین خان در هفت ماهگی