ختــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنه
مبین از روزی که بدنیا اومد این دغدغه ما بود که کی زمان خوبییه واسه ختنه چون پسرم کوچولو بود اصلا دلشو نداشتیم که زود ختنه بشه ٢٠ روزه بود که سرما خورد و صبر کردیم تا خوب بشه .بعدش هم مصادف شد با عید نوروز .خلاصـــــــــــــه تصمیم گرفتیم که اردیبهشت این کار و انجام بدیم چون هم به قول قدیمی ها وقت علف جوشههم طبق تحقیقات پدر مبین بین ٢ تا ٣ ماه وقت مناسبی واسه ختنه است ٢ اردیبهشت مبین واکسن داشت صبر کردیم تا یکم بگذره و بالاخره روز ١٠ اردیبهشت برابر با ٧٠ روزگی اقا محمد مبین دل رو به دریا زدیم و اقا رو پیش دوست پدرش که تعریفش رو هم شنیده بودیم بردیم من که دلم خیلی شور میزد وقتی رسیدیم به بابای مبین گفتم من دلشو ندارم شما ببرش که از شانس خوب من گفتن مادرش باید بیادمن هم رفتم لباس هاشو در اوردم و دادمش به پرستار چقدر هم پرستار مهربونی بود مبین کلی هم سر کیف بود و می خندید طفلک خبر نداشت که قراره.....من هم پشت در کلی استرس داشتموهمش منتظر صدای گریش بودم ١٠ دقیقه گذشت و دیدم خبری نشد رفتم از پرستار پرسیدم نکنه بیهوشش کردین که ناگهان صدای گریه بلند شد ومن پا به فرار گذاشتمبعد از چند دقیقه صدام کردم و رفتم لباسهای اقا مبین رو تنش کنم بچم چند قطره اشک کنار چشماش بوداما همین که من بغلش کردم شروع کرد به گریه هر کاری میکردم ساکت نمیشد شیر هم نمی خورد تا پرستار از دستم گرفتش ساکت شد نمیدونم چرا با من قهر کرده بود وقتی گرفتمش دوباره شروع کرد به گریه اونقدر گریه کرد تا خوابش بردخلاصـــــــــــــــه مبین به روش حلقه ختنه شد روز ١١ حلقه به یک نقطه اویزون بود و روز ١٣ افتاد.این بود انشـــــــــــای من