پایان چهــــــــــــــــــــــــــــــــــار ماهگی
پسرکم وارد پنج ماهگی شد هوراااااااااااااااااااااا اقا پسرمون دیگه با صدای بلند میخنده اقا مبین دیگه راحت غلت میزنه اما چون نمی تونه برگرده شروع میکنه به گریه کردنکلا کارش این شده که غلت بزنه ویه نفر اونو برگردونه به خاطر همین نمیشه حتی یه لحظه تنهاش گذاشت .خیلی هم بغلی شده و دوست داره فقط بغلش کنیم و راه ببریمش تا بتونه همه جا رو ببینه وفضولی کنهوقتی از کنارش رد میشیم شروع میکنه به دست و پا زدن وبا یک نگاه پر التماس میخوااد که بغلش کنیمو بالاخره دلمون به رحم میاد و تسلیم میشیموبلندش میکنیم .تازگی عاشق پستونک هم شدهدر حالی تا چند روز پیش وقتی پستونک میرفت توی دهنش عق میزدو پرتش میکرد بیرونولی هنوز موفق نشدم بهش شیشه بدم .همه چیزو دوست داره توی دهنش کنه و به لثش بکشه اب دهنش هم همیشه جاریییه یعنی داره دندون در میارهههه؟؟؟؟؟؟؟؟ زود نیست؟؟؟؟؟پسر ناز ما روابط عمومیش قویه هرکی باهاش صحبت میکنه با خنده های نازش جواب میدهقربونش برممممممممم .بدن اقا مبین اگزما داره ولی الان با مصرف دارو بهتر شده یه مدت روی لپ ها ودستو پاش پر بود از لکه های قرمز طوری که خودش به صورت خیلی بامزه ای بدنشو میخاروند وقتی خودم ماساژش میدادم شروع میکرد به خندیدنالهییییییییییی بمیرم مادررررررررررر ایشالا که دیگه بدنت اینجوری نشههههههههههه این ماه هم فقط٢٠٠ گرم اضافه کرده بود که خیلی نگرانم کرده ولی شکر خدا رشد قدش خوب بوده واکسن جهار ماهگی هم زده شد که به نظرم راحتتر از واکسن دو ماهگی بود فقط یه کوچولو تب کرد ولی دیگه گریه نمیکردددددد.راستی مامان جون وباباجون اقا مبین این ماه مکه بودن .زیارتشون قبول باشهههههه دست مامان جون وخاله مبین هم درد نکنه با لباسای خوشگلی که برای اقا مبین خریدن متشکرمممممممممم